الهه بقراط: این کتابگزاری عمدتا نه به مضمون کتاب بلکه به موسسه ناشر و هدفی که از انتشار کتابهای مشابه دنبال میکند میپردازد. پرداختن به مضمون این کتاب به معنای درگیر شدن با مسئلهای میبود که صورتش همه اطلاعات و امکانات لازم را در اختیار همه علاقمندان نمینهد از همین رو ناقص و ناقض دسترسی آزادانه به اسناد و اطلاعاتی است که تنها در اختیار گروهی از امنیتیها قرار دارد و هر بار برای اهداف تبلیغاتی معین انتشار مییابند.
اهدافی که در مرکزش حقیقت ابدی جمهوری اسلامی و انکار گذشته و تاریخ عرفی ایران و همه افراد و گروههای مخالف و دگراندیش قرار دارد. موسسهای که کتاب «چریکهای فدایی خلق از نخستین کنشها تا بهمن ۱٣۵۷» را منتشر کرده است، پیش از این بیش از پنجاه کتاب دیگر را به چاپ رسانده که بخشی از آنها عمدتا با استفاده از اسناد ساواک و بازجوییها تهیه شدهاند. اسنادی که پس از انقلاب به دست نیروهای امنیتی جدید و سپس وزارت امنیت و اطلاعات کشور (واواک) افتاد. نخستین کتاب این موسسه «دو مقاله» نام دارد که به گفته ناشرانش «حاوی دو مقاله از سعید شاهسوندی عضو شورای مرکزی سازمان منافقین و انوشیروان لطفی عضو چریکهای فدایی (اکثریت) میباشد». سعید شاهسوندی (۱٣۲۹) در حمله نظامی مجاهدین از عراق به ایران در عملیات موسوم به فروغ در سال ۱٣۶۷ توسط نیروهای جمهوری اسلامی دستگیر شد و اینک سالهاست در خارج از کشور بسر میبرد. انوشیروان لطفی (۱٣۲٨) در سال ۱٣۶۲ دستگیر و در سال ۱٣۶۷ در زندان اوین به دار آویخته شد. بنا به نوشته این موسسه «در کتاب دو مقاله از بنبست ایدئولوژیک، به آخر خط رسیدن سیاسی، وابستگی به قدرتهای استکباری، چرخشهای یکصد و هشتاد درجهای و دهها واقعیت دیگر سخن رفته است که میتوانند تصویری منطبق با واقع از چهره حقیقی این دو گروه را به نمایش بگذارند». شاهسوندی و لطفی این مقالات را در زندان نوشتهاند. و اما نخستین کتاب به اصطلاح پژوهشی این موسسه «کودتای نوژه» نام دارد. در معرفی این کتاب که نخستین بار در سال ۱٣۶۷ منتشر شد آمده است: «درباره ماهیت مجریان و علل و عوامل کشف کودتا مطالب ناگفته بسیاری وجود دارد که در آیندهای نزدیک و بر اساس اسناد و مدارک منتشر نشده در کتاب جداگانهای به چاپ خواهد رسید... کتاب حاضر [چاپ چهارم]... تا کنون تنها منبع تحقیقی و تحلیلی موجود به زبان فارسی درباره این کودتا محسوب میشود». دیگر کتابهای این موسسه از جمله عبارتند از: «سه حزب» در مورد حزبهای «مردم»، «ملیون» و «ایران نوین» که در رژیم پیشین فعالیت میکردند. «حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی» که ۱٣۲۰ تا ۱٣۶٨ در بر میگیرد و جلد اول آن در سال ۱٣۷۰ و مجموعه کامل آن همین امسال منتشر شد. «گفتگو با تاریخ» مصاحبه با نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده ایران که نیمه اول آن در سال ۱٣۷۶ منتشر شد و موسسه مزبور «ضمن بازیابی نیمه دوم مصاحبه آن را همراه بخش پیشین» در سال ۱٣٨۶ یعنی هشت سال پس از مرگ کیانوری در سال ۱٣۷٨ منتشر کرد. در کتاب «ساواک» به گفته نویسنده «هزاران برگ از اسناد محرمانه و طبقهبندی شده مضبوط در بایگانیهای ساواک مطالعه و بررسی شده و صدها برگ سند منتشره دیگر مورد استفاده قرار گرفته است». متن کامل «سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام» در سه جلد همراه با اسناد و تصاویری که به گفته ناشر «برای اولین بار ارائه و منتشر شده است» در سایت این موسسه قابل پیاده کردن است. گفتنی است که این کتاب «در نخستین جشنواره جایزه ادبی «جلال آل احمد» برنده بهترین اثر در بخش «تاریخنگاری و مستندنگاری» شناخته شد و به دریافت جایزه تندیس زرین، لوح تقدیر و ۲۵ سکه طلا نائل آمد» و نویسندگانش این جایزه را روز دوم آذر ۱٣٨۷ از صفار هرندی وزیر ارشاد و حداد عادل رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی دریافت داشتند. از به اصطلاح پژوهشهای دیگر این موسسه میتوان به «پس پرده هولوکاست» (۱٣٨۵) و «کشف حجاب» (۱٣۷٨) اشاره کرد. این موسسه به برگزاری همایشها و هم چنین انتشار یک فصلنامه نیز اشتغال دارد که عمدتا در زمینه رویدادهای تاریخ معاصر ایران و تبیین آنها بر اساس بینش و ایدئولوژی رژیم جمهوری اسلامی تلاش میکند و این را میتوان از طیف انتشارات آن نیز دریافت. در معرفی اهداف ناشران و نویسندگان این موسسه در سایت آن چنین میخوانیم: «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در سال ۱٣۶۷ به منظور پاسخگویی به انبوه پرسشها درباره علل وقوع انقلاب اسلامی و زوایای پنهان تاریخ معاصر، توسط جمعی از علاقمندان بنیان نهاده شد. موسسه بر این باور بود که باید پیش از آنکه «غبار زمانه» بر رویدادها فرو نشیند و آن را از ذهن و ضمیر تاریخ بزداید به ثبت و ضبط آن همت گماشت و به آیندگان سپرد...... موسسه همچنین اعتقاد داشت... میتوان با پژوهش در انبوه اسناد به دست آمده از «درباریان» و دیگر دستگاههای رژیم منقرض شده، علل واقعی برآمدن و فرو افتادن سلسله پهلوی و طلوع انقلاب اسلامی را تبیین کرد. برای تحقق این منظور دستیابی به اسناد ساواک میتوانست بسیاری از راز و رمزها را بگشاید». در بخش نویسندگان این موسسه بیش از همه بر عبدالله شهبازی از اعضای پیشین حزب توده ایران تأکید شده و در کنار وی نام و مشخصات چند نفر دیگر با عکس و بی عکس امده است. عبدالله شهبازی در سایت خود بر کمکها و امکاناتی که وزارت اطلاعات در اختیار وی گذاشت تا وی کتابهای «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی- خاطرات فردوست» و کتاب «گفتگو با تاریخ- مصاحبه با کیانوری» را تهیه کند، تأکید مینماید و یکی از افتخارات خود را همانا تأیید و تشویق «مقام معظم رهبری» در انتشار کتاب «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» میشمارد. در میان نویسندگان این موسسه اما از عکس و نام «محمود نادری» به عنوان نویسنده کتاب «چریکهای فدایی خلق» نشانی نیست. هیچ اثر دیگری نیز زیر نام «محمود نادری» وجود ندارد. شاید با انتشار جلد دوم این کتاب که وعده انتشار آن داده شده و قرار است به وضعیت «چریکهای فدایی خلق» پس از انقلاب اسلامی بپردازد، مشخصاتی نیز برای وی جهت انتشار تهیه شود. حقیقت منظور از آوردن این شرح در مورد ناشران این کتاب و کتابهای مشابه، تأکید بر این نکته بود که «تاریخ» هنگامی که از یک دیدگاه خاص و از زاویه منافع و با تکیه بر پشتیبانی دست و دلبازانه یک گروه و یا یک رژیم نوشته میشود، آنگاه بدون تردید نه با «تاریخنگاری» بلکه با «تحریفنگاری» روبرو هستیم حتی اگر بر اساس اسنادی تنظیم شده باشد که در درستی آنها تردیدی نباشد. بر این اساس در کتاب «چریکهای فدایی خلق» نیز مانند دیگر انتشارات این موسسه که اهداف مبتنی بر نفی رژیم گذشته و اساسا انکار تاریخ عرفی ایران در صد سال گذشته و همه گروههای دگراندیش و مخالف نظام جمهوری اسلامی را دنبال میکند، قطعا حقیقت را میتوان یافت لیکن نه همه حقیقت را. نیمه بیشتر حقیقت را که هم در رژیم گذشته، هم در رژیم کنونی و هم در محدوده افراد و احزاب و گروههای ذینفع پنهان مانده است، آن نسلی در برابر چشم همگان قرار خواهد داد که در یک شرایط باز و مستقل و به دور از هرگونه دخالت و فشار امنیتی و حکومتی به کند و کاو در اسناد بپردازد و هیچ سودی در تحریف تاریخ نداشته باشد و نان خود را از پژوهشهای آن چنانی در نیاورد. ایران هنوز آبستن آن نسل است. لیکن این بدان معنا نیست که اگر اسناد بدون تحریف و توسط افراد کاملا بیغرض، نه الزاما بیطرف، مورد بررسی قرار گیرند، نتیجه به سود این یا آن رژیم و به نفع این یا آن گروه خواهد شد. بلکه تنها بیان این واقعیت است که حقیقت هرگز نمیتواند توسط یک سازمان امنیتی ثبت و مستند شده باشد! فرقی نمیکند این سازمان امنیتی ساواک و یا واواک باشد. در هیچ جای جهان نیز سازمانهای امنیتی به تاریخنگاری و تفسیر رویدادها با هدف روشنگری، آنگونه که موسسه مزبور ادعا دارد، نمیپردازند. بلکه در دورههای سی یا پنجاه ساله اسناد را منتشر میکنند و تاریخ و تفسیر را به دیگران میسپارند. این در حالی است که نویسندگان این موسسه به خوبی میدانند آنچه در اختیار آنها قرار گرفته تا به کتابنویسی بپردازند، الزاما تمامی اسنادی که توسط ساواک مکتوب شده است، نیست. وانگهی، آیا کسی هست که ادعا کند تمامی حقیقت درباره چه آنهایی که با انقلاب اسلامی به قدرت رسیدند و چه آنهایی که توسط این به قدرت رسیدگان قلع و قمع شدند، توسط ساواک مکتوب و مستند شده است؟! مگر مأموران ساواک مورخ و یا مستندساز بودهاند؟! هدف کتاب «چریکهای فدایی خلق» شامل یک پیشگفتار و چند بخش اصلی به نام «تا سیاهکل»، «هم استراتژی، هم تاکتیک»، «غلبه چریکیسم»، «دگردیسی جنبش و پیامدهای آن»، «جنبش مسلحانه، خیزش مردمی» و «پیوستها» است. از آنجا که سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پس از انقلاب اسلامی به گروههای مختلف منشعب شد، از این رو برخورد هر یک از آنها با این کتاب تا آنجایی که به اسناد ساواک و گفتاوردهایی از تاریخچه این سازمان مربوط میشود، قطعا متفاوت خواهد بود. باید دید جلد دوم این کتاب که به «چریکهای فدایی» پس از انشعابهای آن میپردازد، تمرکز خود را بر روی کدام یک از آنها قرار خواهد داد. نویسنده موسسه مربوطه که از تأثیرات بازجویی به خوبی مطلع است در پیشگفتار مینویسد: «پس از سپری شدن مدت زمان معین و مقرر که اطلاعات مفید بازجوییشونده اخذ میشود، یا میسوزد، به مرور زمان از فشارها کاسته میشود و آنگاه مسائل دیگری برای بازجو اهمیت مییابد. بنابر این بازجوییهای مفصل و چندباره اعضای گروههای چریکی حاوی اطلاعات دقیق و قابل اعتنایی است. این بازجوییها فقط به بیان فعالیتهای گروه محدود نمیگردد، بلکه روحیات بازجوییشونده و یا دیگر افراد گروه و همچنین مناسبات بین آنان نیز در آنها بازتاب مییابد که به لحاظ روانشناختی بسیار حائز اهمیت است. البته شاید بتوان برای اسطورهسازیهای دروغین و بیهوده که اتفاقا بیماری رایجی نیز هست، بازجوییها را یکسره فاقد اهمیت و مجعول دانست. اگر چنین بپنداریم باید برای این پرسش، پاسخی شایسته بیابیم که چرا پس از هر دستگیری، خانههای امن به سرعت تخلیه میشد و یا ضربهای دیگر به گروه وارد میگردید؟» به این ترتیب یکی از اهداف این کتاب ارائه اسناد معتبر برای اعلام بیاعتباری «اسطورههای دروغین و بیهوده» است. بگذریم از اینکه اسطوره نیروهای سیاسی و «قهرمانان» آنها زمانی شکست که از یک سو بخش مهمی از آنان برای شکوفایی جمهوری اسلامی به زیر پرچم آیتالله خمینی رفتند و بخش دیگرشان ناتوانی خود را در برخورد با واقعیات به نمایش گذاشتند. ولی از آنجا که این اسناد از یک سو در شرایط غیرعادی از جمله زیر فشار بازجویی و شکنجه و از سوی دیگر از سوی دشمن، یعنی ساواک، تهیه شدهاند، پس اعتبار و حقیقت آنها مورد تردید خواننده قرار میگیرد. از همین رو نویسنده برای تأکید بر اعتبار این اسناد با تکیه بر اینکه پس از هر دستگیری خانههای امن به سرعت تخلیه میشدند و یا گروه ضربه میخورد، میافزاید: «بنابراین میتوان نتیجه گرفت که اسناد اطلاعاتی اعم از بازجوییها و یا گزارشها و مکاتباتی که درون یک سازمان اطلاعاتی تولید شده است، بسیار حائز اهمیت میباشد». قطعا چنین است. لیکن اهمیت این اسناد به معنای حقیقت آنها نیست. به ویژه وقتی به این نکته توجه کنیم که در هر بازجویی دو طرف وجود دارد، و در این اسناد تنها یک طرف مستند شده است: آن کس که بازجویی پس میدهد! سند در این کتاب نیز مانند کتابهای مربوط به سازمان مجاهدین خلق ایران و حزب توده ایران، بازجویان و برخورد آنها از جمله ترفندهای آنان برای حرف کشیدن از بازجوشونده که شکنجه روحی و بدنی تنها یکی از شیوههای آنهاست، جز اشاراتی گذرا که آن هم برای بهرهبرداری علیه رژیم پیشین است، مستند نشده است. و کیست که نداند بازجویی همواره در یک شرایط نابرابر صورت میگیرد. یک طرف همه امکانات را در اختیار دارد و طرف دیگر از همه امکانات محروم است. این وضعیت سندیت آنچه را توسط ساواک ثبت شده است از بین نمیبرد، لیکن دامنه حقیقت را کاهش میدهد و چهره آن را مخدوش میکند. حتما نباید به زندان رفت و بازجویی شد تا دانست زندانی در یک شرایط نابرابر و غیرانسانی مجبور به گفتن و نوشتن است. زندانی مجبور به تلاش برای ندادن اطلاعات و رهایی از فشار بیشتر است و هر زندانی به شیوه خود و بر اساس تواناییهای جسمی و روحی خود با این شرایط نابرابر روبرو میشود. نشان دادن ضعف در زیر شکنجه و یا حتی بدون شکنجه اگرچه از نظر اخلاقی پسندیده نیست، لیکن کاملا انسانی است. هیچ انسانی نمیتواند فراتر از مرزهای توانایی خود واکنش نشان دهد. زبانبازی و خوشرقصی برخی توابان که به ویژه در زندانهای رژیم کنونی به همکاری فکری و عملی با آن پرداختند البته در مقوله دیگری میگنجد. بر این اساس، انتشار این اسناد، درباره هر حزب و گروهی که باشد، به خودی خود مثبت یا منفی نیست. موضوع اما بر سر این است که این اسناد در شرایطی انتشار مییابد که مطلقا بهتر از شرایط سیاسی در رژیم پیشین نیست. از سوی دیگر توسط موسسه وابسته به نهادی صورت میگیرد که روی ساواک را در قلع و قمع مخالفان سفید کرده است. نیروهای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی نمیتوانند به بررسی بیغرضانه اسناد یک سازمان اطلاعاتی مشابه خود درباره گروهها و سازمانهایی بپردازند که یک بار دیگر توسط خود اینها مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفته، گاه به همکاری کشانده شده و در بسیاری موارد به جوخه اعدام سپرده شدهاند. همین بیشرمی است که انتشار چنین کتابهایی را چنان با انزجار روبرو میسازد که حتی برخی از کتابفروشیها در ایران و خارج از کشور از فروش آنها خودداری میورزند. از سوی دیگر، این اسناد دستچین شدهاند. بیتردید (اگر از بین برده نشده باشند) اسناد دیگری وجود دارند که میتوان آنها را به گونهای دستچین کرد که بتوان کاملا تصویر دیگری از سازمانها و گروههای یاد شده به نمایش گذاشت. تصویری که اگر هر کدام از این گروهها به جای مجموعه حاضر به قدرت میرسید، چه بسا مانند واواک کاری جز این نمیکرد. عین همین تصویر را جمهوری اسلامی با دستچین کردن اسناد ساواک درباره آن افراد خود که در رژیم گذشته زندانی بودند، ارائه داده است. برای یک پژوهش جدی، مستقل و بدون تحریف اما شاید تجربه آلمانیها که در دو دوره متفاوت، یک بار شصت سال پیش به اسناد اطلاعاتی رژیم فاشیستی هیتلر، و بار دیگر بیست سال پیش به اسناد اطلاعاتی سازمان رژیم کمونیستی آلمان شرقی دست یافتند، از تجارب ارزنده باشد. کار بررسی اسناد توسط نهادهای مستقل و متشکل از تاریخنگاران و حقوقدانان انجام میگیرد و هدف آن نه توجیه و توضیح دمکراسی و جمهوری فدرال آلمان و زمامداران آن، بلکه بیرون کشیدن وقایع و حقایق همان دوران و زمامداران و افراد موثری است که آن رژیمها را برپا داشته و در آن حکومت کرده و فرو پاشیدهاند. تحریف تاریخ در جوامع آزاد نیز وجود دارد لیکن توسط افراد خصوصی انجام میشود و مورد حمایت دولت قرار نمیگیرد. دست همه نیز برای برخورد با این تحریفها باز است. مخاطب در مورد انتشارات موسسه مزبور اما خوانندهای که از قماش نویسندگان باشد، از همان آغاز کتاب را به عنوان حقیقت محض دنبال میکند و به نتیجه دلخواه نویسنده میرسد. خوانندهای هم که در جهت مخالف قرار داشته باشد، کتاب را به مثابه یک توطئه اطلاعاتی و سراسر دروغ به پایان میرساند. هیچ امکانی هم برای بحث و برخورد در افکار عمومی وجود ندارد. آنچه در این میان قربانی میشود همانا حقیقت است که نه این و نه آن است. دلیل این ناکامی و انشقاق در مخاطبان و فدا شدن حقیقت را باید در جنس ناشران و نویسندگان چنین کتابهایی جست و این تنها شامل «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» وابسته به وزارت اطلاعات و امنیت کشور (واواک) نمیشود. هر کدام از گروههای سیاسی نیز اگر تاریخچه خود را بر اساس اسناد و مدارکی که در اختیار دارند منتشر کنند، با همین ناکامی و همین انشقاق در مخاطب و فدا شدن حقیقت روبرو خواهند بود. زیرا آنکه باید این تاریخ را بنویسد، هیچ کدام از آنها نیستند. تاریخ را کسانی مینویسند که سودی در تأیید، تکذیب و یا تحریف آن ندارند. از همین رو پرسیدنی است آیا وزارت اطلاعات و «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» حاضرند اسناد نهادهای امنیتی رژیم گذشته و ساواک را درباره فداییان اسلام، هیئتهای موتلفه اسلامی و «تکنویسی» افراد روحانی و غیرروحانی که با انقلاب اسلامی به قدرت رسیدند و هم چنین اسناد ترورهای آنها را در اختیار پژوهشگران قرار دهند تا «پیش از آنکه «غبار زمانه» بر رویدادها فرو نشیند» به بررسی «کنشها»ی آنها بپردازند؟! راست این است که نه این کتاب، بلکه آنچه دست کم تجربه ایرانی جنبشهای چریکی، اعم از مذهبی و کمونیستی، در اختیار مینهد این است که مبارزه مسلحانه هم طنز، هم تراژدی بوده است بدون آنکه حماسه باشد و افتخاری داشته باشد. در نهایت نیز نه شهر و نه کوه بلکه حوزه علمیه مُهر خود را بر پیشانی انقلابی کوبید که خیزاب کینهاش نسبت به رژیم گذشته و مخالفان خودش هنوز فرو نخوابیده است. کتاب وزارت اطلاعات در این زمینه نیز حرف تازهای برای گفتن ندارد. حاصل ولی این کتاب خستهکننده که در برخی موارد تکراری و پر از قرار و فرار و ترور و لو رفتن و لو دادن و تکنویسی است، شاید برای آنهایی که در این ماجراها بودهاند و یا کسانی را از میان آنها میشناسند، جذاب باشد، وگرنه نه جذابیتی برای نسلی که جمهوری اسلامی پرورده است دارد و نه «تاریخنگاری» و «پژوهش» است که به درد اهل فن بخورد. گردآورنده این اسناد که در موارد معدود اظهار نظر همراه با کنایه و یا پرسشهای سخیف میکند و گاه متلک میپراند، بیش از بیست صفحه را به نظریات حزب توده ایران در رد «چریکیسم» (اصطلاح نویسنده است که در زبانهای دیگر معادل ندارد) و «تروریسم فداییان» اختصاص میدهد. این همه نه تاریخ یا پژوهش، بلکه گزارشی است از مباحثات و افرادی که پنجاه سال بعد نقش مجموعه آنها در حدی که سزاوار آن است شاید تنها چند برگ از تاریخ را پر کند. گزارشی که مانند دیگر انتشارات این موسسه تنها برای تأیید حقانیت انقلاب اسلامی و رژیم کنونی تهیه شده و اینگونه به پایان میرسد: « شاید بتوان علت مواضع بعدی چریکها را در برابر انقلاب فهم کرد زیرا آنان فرصت نیافتند ایران را سراسر سیاهکل کنند و انقلاب بیاعتنا به مشی جزنی و احمدزاده به عمر رژیم دیکتاتوری خاتمه داد. این واقعیت برای چریکها بسیار آزاردهنده بود» حال آنکه این حکم کاملا بی انصافیاست. همه آنهایی که این موسسه دربارهشان کتاب نوشته است، از مدافعان رژیم پیشین تا مخالفان آن، در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتند و به همین دلیل مسئولیت دارند. گذشته را میتوان تحریف کرد لیکن تغییرش نمیتوان داد. بر این اساس کتابهای «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» از نظر تاریخنگاری درباره رویدادها و افراد و احزاب و گروهها بیارزش هستند، چرا که تلاش میکنند با تحریف، گذشته را تغییر دهند. لیکن به عنوان اسنادِ تحریفِ تاریخ توسط دستگاه تبلیغاتی در دوران جمهوری اسلامی از منابع معتبر به شمار میروند. درست مانند آنچه پس از رژیمهای فاشیستی و کمونیستی اتفاق افتاد، آیندگان میتوانند با مراجعه به این کتابها به بررسی و پژوهش درباره روند تحریف و مغزشویی در نظام جمهوری اسلامی بپردازند. هنوز معلوم نیست نام جلد دوم کتاب «چریکهای فدایی خلق» که به فعالیت آنها در جمهوری اسلامی خواهد پرداخت چه خواهد بود ولی برای پی بردن به بیاعتباری چنین پژوهشهایی کافیست به نام کتابهایی که درباره دو گروه سیاسی ایران منتشر شده است توجه کنید: یکی «سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام» و دیگری «حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی»! وقتی یک «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» چنان به انکار زمان حال و موجودیت این گروهها در برابر چشم همه بپردازد که «فرجام» و «فروپاشی» آنها را اعلام کند، چگونه میتواند تاریخ و پژوهشی مستند و قابل اعتماد از آنچه ارائه دهد که دیگر در برابر چشم هیچ کس نیست؟!
اهدافی که در مرکزش حقیقت ابدی جمهوری اسلامی و انکار گذشته و تاریخ عرفی ایران و همه افراد و گروههای مخالف و دگراندیش قرار دارد. موسسهای که کتاب «چریکهای فدایی خلق از نخستین کنشها تا بهمن ۱٣۵۷» را منتشر کرده است، پیش از این بیش از پنجاه کتاب دیگر را به چاپ رسانده که بخشی از آنها عمدتا با استفاده از اسناد ساواک و بازجوییها تهیه شدهاند. اسنادی که پس از انقلاب به دست نیروهای امنیتی جدید و سپس وزارت امنیت و اطلاعات کشور (واواک) افتاد. نخستین کتاب این موسسه «دو مقاله» نام دارد که به گفته ناشرانش «حاوی دو مقاله از سعید شاهسوندی عضو شورای مرکزی سازمان منافقین و انوشیروان لطفی عضو چریکهای فدایی (اکثریت) میباشد». سعید شاهسوندی (۱٣۲۹) در حمله نظامی مجاهدین از عراق به ایران در عملیات موسوم به فروغ در سال ۱٣۶۷ توسط نیروهای جمهوری اسلامی دستگیر شد و اینک سالهاست در خارج از کشور بسر میبرد. انوشیروان لطفی (۱٣۲٨) در سال ۱٣۶۲ دستگیر و در سال ۱٣۶۷ در زندان اوین به دار آویخته شد. بنا به نوشته این موسسه «در کتاب دو مقاله از بنبست ایدئولوژیک، به آخر خط رسیدن سیاسی، وابستگی به قدرتهای استکباری، چرخشهای یکصد و هشتاد درجهای و دهها واقعیت دیگر سخن رفته است که میتوانند تصویری منطبق با واقع از چهره حقیقی این دو گروه را به نمایش بگذارند». شاهسوندی و لطفی این مقالات را در زندان نوشتهاند. و اما نخستین کتاب به اصطلاح پژوهشی این موسسه «کودتای نوژه» نام دارد. در معرفی این کتاب که نخستین بار در سال ۱٣۶۷ منتشر شد آمده است: «درباره ماهیت مجریان و علل و عوامل کشف کودتا مطالب ناگفته بسیاری وجود دارد که در آیندهای نزدیک و بر اساس اسناد و مدارک منتشر نشده در کتاب جداگانهای به چاپ خواهد رسید... کتاب حاضر [چاپ چهارم]... تا کنون تنها منبع تحقیقی و تحلیلی موجود به زبان فارسی درباره این کودتا محسوب میشود». دیگر کتابهای این موسسه از جمله عبارتند از: «سه حزب» در مورد حزبهای «مردم»، «ملیون» و «ایران نوین» که در رژیم پیشین فعالیت میکردند. «حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی» که ۱٣۲۰ تا ۱٣۶٨ در بر میگیرد و جلد اول آن در سال ۱٣۷۰ و مجموعه کامل آن همین امسال منتشر شد. «گفتگو با تاریخ» مصاحبه با نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده ایران که نیمه اول آن در سال ۱٣۷۶ منتشر شد و موسسه مزبور «ضمن بازیابی نیمه دوم مصاحبه آن را همراه بخش پیشین» در سال ۱٣٨۶ یعنی هشت سال پس از مرگ کیانوری در سال ۱٣۷٨ منتشر کرد. در کتاب «ساواک» به گفته نویسنده «هزاران برگ از اسناد محرمانه و طبقهبندی شده مضبوط در بایگانیهای ساواک مطالعه و بررسی شده و صدها برگ سند منتشره دیگر مورد استفاده قرار گرفته است». متن کامل «سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام» در سه جلد همراه با اسناد و تصاویری که به گفته ناشر «برای اولین بار ارائه و منتشر شده است» در سایت این موسسه قابل پیاده کردن است. گفتنی است که این کتاب «در نخستین جشنواره جایزه ادبی «جلال آل احمد» برنده بهترین اثر در بخش «تاریخنگاری و مستندنگاری» شناخته شد و به دریافت جایزه تندیس زرین، لوح تقدیر و ۲۵ سکه طلا نائل آمد» و نویسندگانش این جایزه را روز دوم آذر ۱٣٨۷ از صفار هرندی وزیر ارشاد و حداد عادل رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی دریافت داشتند. از به اصطلاح پژوهشهای دیگر این موسسه میتوان به «پس پرده هولوکاست» (۱٣٨۵) و «کشف حجاب» (۱٣۷٨) اشاره کرد. این موسسه به برگزاری همایشها و هم چنین انتشار یک فصلنامه نیز اشتغال دارد که عمدتا در زمینه رویدادهای تاریخ معاصر ایران و تبیین آنها بر اساس بینش و ایدئولوژی رژیم جمهوری اسلامی تلاش میکند و این را میتوان از طیف انتشارات آن نیز دریافت. در معرفی اهداف ناشران و نویسندگان این موسسه در سایت آن چنین میخوانیم: «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در سال ۱٣۶۷ به منظور پاسخگویی به انبوه پرسشها درباره علل وقوع انقلاب اسلامی و زوایای پنهان تاریخ معاصر، توسط جمعی از علاقمندان بنیان نهاده شد. موسسه بر این باور بود که باید پیش از آنکه «غبار زمانه» بر رویدادها فرو نشیند و آن را از ذهن و ضمیر تاریخ بزداید به ثبت و ضبط آن همت گماشت و به آیندگان سپرد...... موسسه همچنین اعتقاد داشت... میتوان با پژوهش در انبوه اسناد به دست آمده از «درباریان» و دیگر دستگاههای رژیم منقرض شده، علل واقعی برآمدن و فرو افتادن سلسله پهلوی و طلوع انقلاب اسلامی را تبیین کرد. برای تحقق این منظور دستیابی به اسناد ساواک میتوانست بسیاری از راز و رمزها را بگشاید». در بخش نویسندگان این موسسه بیش از همه بر عبدالله شهبازی از اعضای پیشین حزب توده ایران تأکید شده و در کنار وی نام و مشخصات چند نفر دیگر با عکس و بی عکس امده است. عبدالله شهبازی در سایت خود بر کمکها و امکاناتی که وزارت اطلاعات در اختیار وی گذاشت تا وی کتابهای «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی- خاطرات فردوست» و کتاب «گفتگو با تاریخ- مصاحبه با کیانوری» را تهیه کند، تأکید مینماید و یکی از افتخارات خود را همانا تأیید و تشویق «مقام معظم رهبری» در انتشار کتاب «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» میشمارد. در میان نویسندگان این موسسه اما از عکس و نام «محمود نادری» به عنوان نویسنده کتاب «چریکهای فدایی خلق» نشانی نیست. هیچ اثر دیگری نیز زیر نام «محمود نادری» وجود ندارد. شاید با انتشار جلد دوم این کتاب که وعده انتشار آن داده شده و قرار است به وضعیت «چریکهای فدایی خلق» پس از انقلاب اسلامی بپردازد، مشخصاتی نیز برای وی جهت انتشار تهیه شود. حقیقت منظور از آوردن این شرح در مورد ناشران این کتاب و کتابهای مشابه، تأکید بر این نکته بود که «تاریخ» هنگامی که از یک دیدگاه خاص و از زاویه منافع و با تکیه بر پشتیبانی دست و دلبازانه یک گروه و یا یک رژیم نوشته میشود، آنگاه بدون تردید نه با «تاریخنگاری» بلکه با «تحریفنگاری» روبرو هستیم حتی اگر بر اساس اسنادی تنظیم شده باشد که در درستی آنها تردیدی نباشد. بر این اساس در کتاب «چریکهای فدایی خلق» نیز مانند دیگر انتشارات این موسسه که اهداف مبتنی بر نفی رژیم گذشته و اساسا انکار تاریخ عرفی ایران در صد سال گذشته و همه گروههای دگراندیش و مخالف نظام جمهوری اسلامی را دنبال میکند، قطعا حقیقت را میتوان یافت لیکن نه همه حقیقت را. نیمه بیشتر حقیقت را که هم در رژیم گذشته، هم در رژیم کنونی و هم در محدوده افراد و احزاب و گروههای ذینفع پنهان مانده است، آن نسلی در برابر چشم همگان قرار خواهد داد که در یک شرایط باز و مستقل و به دور از هرگونه دخالت و فشار امنیتی و حکومتی به کند و کاو در اسناد بپردازد و هیچ سودی در تحریف تاریخ نداشته باشد و نان خود را از پژوهشهای آن چنانی در نیاورد. ایران هنوز آبستن آن نسل است. لیکن این بدان معنا نیست که اگر اسناد بدون تحریف و توسط افراد کاملا بیغرض، نه الزاما بیطرف، مورد بررسی قرار گیرند، نتیجه به سود این یا آن رژیم و به نفع این یا آن گروه خواهد شد. بلکه تنها بیان این واقعیت است که حقیقت هرگز نمیتواند توسط یک سازمان امنیتی ثبت و مستند شده باشد! فرقی نمیکند این سازمان امنیتی ساواک و یا واواک باشد. در هیچ جای جهان نیز سازمانهای امنیتی به تاریخنگاری و تفسیر رویدادها با هدف روشنگری، آنگونه که موسسه مزبور ادعا دارد، نمیپردازند. بلکه در دورههای سی یا پنجاه ساله اسناد را منتشر میکنند و تاریخ و تفسیر را به دیگران میسپارند. این در حالی است که نویسندگان این موسسه به خوبی میدانند آنچه در اختیار آنها قرار گرفته تا به کتابنویسی بپردازند، الزاما تمامی اسنادی که توسط ساواک مکتوب شده است، نیست. وانگهی، آیا کسی هست که ادعا کند تمامی حقیقت درباره چه آنهایی که با انقلاب اسلامی به قدرت رسیدند و چه آنهایی که توسط این به قدرت رسیدگان قلع و قمع شدند، توسط ساواک مکتوب و مستند شده است؟! مگر مأموران ساواک مورخ و یا مستندساز بودهاند؟! هدف کتاب «چریکهای فدایی خلق» شامل یک پیشگفتار و چند بخش اصلی به نام «تا سیاهکل»، «هم استراتژی، هم تاکتیک»، «غلبه چریکیسم»، «دگردیسی جنبش و پیامدهای آن»، «جنبش مسلحانه، خیزش مردمی» و «پیوستها» است. از آنجا که سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پس از انقلاب اسلامی به گروههای مختلف منشعب شد، از این رو برخورد هر یک از آنها با این کتاب تا آنجایی که به اسناد ساواک و گفتاوردهایی از تاریخچه این سازمان مربوط میشود، قطعا متفاوت خواهد بود. باید دید جلد دوم این کتاب که به «چریکهای فدایی» پس از انشعابهای آن میپردازد، تمرکز خود را بر روی کدام یک از آنها قرار خواهد داد. نویسنده موسسه مربوطه که از تأثیرات بازجویی به خوبی مطلع است در پیشگفتار مینویسد: «پس از سپری شدن مدت زمان معین و مقرر که اطلاعات مفید بازجوییشونده اخذ میشود، یا میسوزد، به مرور زمان از فشارها کاسته میشود و آنگاه مسائل دیگری برای بازجو اهمیت مییابد. بنابر این بازجوییهای مفصل و چندباره اعضای گروههای چریکی حاوی اطلاعات دقیق و قابل اعتنایی است. این بازجوییها فقط به بیان فعالیتهای گروه محدود نمیگردد، بلکه روحیات بازجوییشونده و یا دیگر افراد گروه و همچنین مناسبات بین آنان نیز در آنها بازتاب مییابد که به لحاظ روانشناختی بسیار حائز اهمیت است. البته شاید بتوان برای اسطورهسازیهای دروغین و بیهوده که اتفاقا بیماری رایجی نیز هست، بازجوییها را یکسره فاقد اهمیت و مجعول دانست. اگر چنین بپنداریم باید برای این پرسش، پاسخی شایسته بیابیم که چرا پس از هر دستگیری، خانههای امن به سرعت تخلیه میشد و یا ضربهای دیگر به گروه وارد میگردید؟» به این ترتیب یکی از اهداف این کتاب ارائه اسناد معتبر برای اعلام بیاعتباری «اسطورههای دروغین و بیهوده» است. بگذریم از اینکه اسطوره نیروهای سیاسی و «قهرمانان» آنها زمانی شکست که از یک سو بخش مهمی از آنان برای شکوفایی جمهوری اسلامی به زیر پرچم آیتالله خمینی رفتند و بخش دیگرشان ناتوانی خود را در برخورد با واقعیات به نمایش گذاشتند. ولی از آنجا که این اسناد از یک سو در شرایط غیرعادی از جمله زیر فشار بازجویی و شکنجه و از سوی دیگر از سوی دشمن، یعنی ساواک، تهیه شدهاند، پس اعتبار و حقیقت آنها مورد تردید خواننده قرار میگیرد. از همین رو نویسنده برای تأکید بر اعتبار این اسناد با تکیه بر اینکه پس از هر دستگیری خانههای امن به سرعت تخلیه میشدند و یا گروه ضربه میخورد، میافزاید: «بنابراین میتوان نتیجه گرفت که اسناد اطلاعاتی اعم از بازجوییها و یا گزارشها و مکاتباتی که درون یک سازمان اطلاعاتی تولید شده است، بسیار حائز اهمیت میباشد». قطعا چنین است. لیکن اهمیت این اسناد به معنای حقیقت آنها نیست. به ویژه وقتی به این نکته توجه کنیم که در هر بازجویی دو طرف وجود دارد، و در این اسناد تنها یک طرف مستند شده است: آن کس که بازجویی پس میدهد! سند در این کتاب نیز مانند کتابهای مربوط به سازمان مجاهدین خلق ایران و حزب توده ایران، بازجویان و برخورد آنها از جمله ترفندهای آنان برای حرف کشیدن از بازجوشونده که شکنجه روحی و بدنی تنها یکی از شیوههای آنهاست، جز اشاراتی گذرا که آن هم برای بهرهبرداری علیه رژیم پیشین است، مستند نشده است. و کیست که نداند بازجویی همواره در یک شرایط نابرابر صورت میگیرد. یک طرف همه امکانات را در اختیار دارد و طرف دیگر از همه امکانات محروم است. این وضعیت سندیت آنچه را توسط ساواک ثبت شده است از بین نمیبرد، لیکن دامنه حقیقت را کاهش میدهد و چهره آن را مخدوش میکند. حتما نباید به زندان رفت و بازجویی شد تا دانست زندانی در یک شرایط نابرابر و غیرانسانی مجبور به گفتن و نوشتن است. زندانی مجبور به تلاش برای ندادن اطلاعات و رهایی از فشار بیشتر است و هر زندانی به شیوه خود و بر اساس تواناییهای جسمی و روحی خود با این شرایط نابرابر روبرو میشود. نشان دادن ضعف در زیر شکنجه و یا حتی بدون شکنجه اگرچه از نظر اخلاقی پسندیده نیست، لیکن کاملا انسانی است. هیچ انسانی نمیتواند فراتر از مرزهای توانایی خود واکنش نشان دهد. زبانبازی و خوشرقصی برخی توابان که به ویژه در زندانهای رژیم کنونی به همکاری فکری و عملی با آن پرداختند البته در مقوله دیگری میگنجد. بر این اساس، انتشار این اسناد، درباره هر حزب و گروهی که باشد، به خودی خود مثبت یا منفی نیست. موضوع اما بر سر این است که این اسناد در شرایطی انتشار مییابد که مطلقا بهتر از شرایط سیاسی در رژیم پیشین نیست. از سوی دیگر توسط موسسه وابسته به نهادی صورت میگیرد که روی ساواک را در قلع و قمع مخالفان سفید کرده است. نیروهای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی نمیتوانند به بررسی بیغرضانه اسناد یک سازمان اطلاعاتی مشابه خود درباره گروهها و سازمانهایی بپردازند که یک بار دیگر توسط خود اینها مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفته، گاه به همکاری کشانده شده و در بسیاری موارد به جوخه اعدام سپرده شدهاند. همین بیشرمی است که انتشار چنین کتابهایی را چنان با انزجار روبرو میسازد که حتی برخی از کتابفروشیها در ایران و خارج از کشور از فروش آنها خودداری میورزند. از سوی دیگر، این اسناد دستچین شدهاند. بیتردید (اگر از بین برده نشده باشند) اسناد دیگری وجود دارند که میتوان آنها را به گونهای دستچین کرد که بتوان کاملا تصویر دیگری از سازمانها و گروههای یاد شده به نمایش گذاشت. تصویری که اگر هر کدام از این گروهها به جای مجموعه حاضر به قدرت میرسید، چه بسا مانند واواک کاری جز این نمیکرد. عین همین تصویر را جمهوری اسلامی با دستچین کردن اسناد ساواک درباره آن افراد خود که در رژیم گذشته زندانی بودند، ارائه داده است. برای یک پژوهش جدی، مستقل و بدون تحریف اما شاید تجربه آلمانیها که در دو دوره متفاوت، یک بار شصت سال پیش به اسناد اطلاعاتی رژیم فاشیستی هیتلر، و بار دیگر بیست سال پیش به اسناد اطلاعاتی سازمان رژیم کمونیستی آلمان شرقی دست یافتند، از تجارب ارزنده باشد. کار بررسی اسناد توسط نهادهای مستقل و متشکل از تاریخنگاران و حقوقدانان انجام میگیرد و هدف آن نه توجیه و توضیح دمکراسی و جمهوری فدرال آلمان و زمامداران آن، بلکه بیرون کشیدن وقایع و حقایق همان دوران و زمامداران و افراد موثری است که آن رژیمها را برپا داشته و در آن حکومت کرده و فرو پاشیدهاند. تحریف تاریخ در جوامع آزاد نیز وجود دارد لیکن توسط افراد خصوصی انجام میشود و مورد حمایت دولت قرار نمیگیرد. دست همه نیز برای برخورد با این تحریفها باز است. مخاطب در مورد انتشارات موسسه مزبور اما خوانندهای که از قماش نویسندگان باشد، از همان آغاز کتاب را به عنوان حقیقت محض دنبال میکند و به نتیجه دلخواه نویسنده میرسد. خوانندهای هم که در جهت مخالف قرار داشته باشد، کتاب را به مثابه یک توطئه اطلاعاتی و سراسر دروغ به پایان میرساند. هیچ امکانی هم برای بحث و برخورد در افکار عمومی وجود ندارد. آنچه در این میان قربانی میشود همانا حقیقت است که نه این و نه آن است. دلیل این ناکامی و انشقاق در مخاطبان و فدا شدن حقیقت را باید در جنس ناشران و نویسندگان چنین کتابهایی جست و این تنها شامل «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» وابسته به وزارت اطلاعات و امنیت کشور (واواک) نمیشود. هر کدام از گروههای سیاسی نیز اگر تاریخچه خود را بر اساس اسناد و مدارکی که در اختیار دارند منتشر کنند، با همین ناکامی و همین انشقاق در مخاطب و فدا شدن حقیقت روبرو خواهند بود. زیرا آنکه باید این تاریخ را بنویسد، هیچ کدام از آنها نیستند. تاریخ را کسانی مینویسند که سودی در تأیید، تکذیب و یا تحریف آن ندارند. از همین رو پرسیدنی است آیا وزارت اطلاعات و «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» حاضرند اسناد نهادهای امنیتی رژیم گذشته و ساواک را درباره فداییان اسلام، هیئتهای موتلفه اسلامی و «تکنویسی» افراد روحانی و غیرروحانی که با انقلاب اسلامی به قدرت رسیدند و هم چنین اسناد ترورهای آنها را در اختیار پژوهشگران قرار دهند تا «پیش از آنکه «غبار زمانه» بر رویدادها فرو نشیند» به بررسی «کنشها»ی آنها بپردازند؟! راست این است که نه این کتاب، بلکه آنچه دست کم تجربه ایرانی جنبشهای چریکی، اعم از مذهبی و کمونیستی، در اختیار مینهد این است که مبارزه مسلحانه هم طنز، هم تراژدی بوده است بدون آنکه حماسه باشد و افتخاری داشته باشد. در نهایت نیز نه شهر و نه کوه بلکه حوزه علمیه مُهر خود را بر پیشانی انقلابی کوبید که خیزاب کینهاش نسبت به رژیم گذشته و مخالفان خودش هنوز فرو نخوابیده است. کتاب وزارت اطلاعات در این زمینه نیز حرف تازهای برای گفتن ندارد. حاصل ولی این کتاب خستهکننده که در برخی موارد تکراری و پر از قرار و فرار و ترور و لو رفتن و لو دادن و تکنویسی است، شاید برای آنهایی که در این ماجراها بودهاند و یا کسانی را از میان آنها میشناسند، جذاب باشد، وگرنه نه جذابیتی برای نسلی که جمهوری اسلامی پرورده است دارد و نه «تاریخنگاری» و «پژوهش» است که به درد اهل فن بخورد. گردآورنده این اسناد که در موارد معدود اظهار نظر همراه با کنایه و یا پرسشهای سخیف میکند و گاه متلک میپراند، بیش از بیست صفحه را به نظریات حزب توده ایران در رد «چریکیسم» (اصطلاح نویسنده است که در زبانهای دیگر معادل ندارد) و «تروریسم فداییان» اختصاص میدهد. این همه نه تاریخ یا پژوهش، بلکه گزارشی است از مباحثات و افرادی که پنجاه سال بعد نقش مجموعه آنها در حدی که سزاوار آن است شاید تنها چند برگ از تاریخ را پر کند. گزارشی که مانند دیگر انتشارات این موسسه تنها برای تأیید حقانیت انقلاب اسلامی و رژیم کنونی تهیه شده و اینگونه به پایان میرسد: « شاید بتوان علت مواضع بعدی چریکها را در برابر انقلاب فهم کرد زیرا آنان فرصت نیافتند ایران را سراسر سیاهکل کنند و انقلاب بیاعتنا به مشی جزنی و احمدزاده به عمر رژیم دیکتاتوری خاتمه داد. این واقعیت برای چریکها بسیار آزاردهنده بود» حال آنکه این حکم کاملا بی انصافیاست. همه آنهایی که این موسسه دربارهشان کتاب نوشته است، از مدافعان رژیم پیشین تا مخالفان آن، در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتند و به همین دلیل مسئولیت دارند. گذشته را میتوان تحریف کرد لیکن تغییرش نمیتوان داد. بر این اساس کتابهای «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» از نظر تاریخنگاری درباره رویدادها و افراد و احزاب و گروهها بیارزش هستند، چرا که تلاش میکنند با تحریف، گذشته را تغییر دهند. لیکن به عنوان اسنادِ تحریفِ تاریخ توسط دستگاه تبلیغاتی در دوران جمهوری اسلامی از منابع معتبر به شمار میروند. درست مانند آنچه پس از رژیمهای فاشیستی و کمونیستی اتفاق افتاد، آیندگان میتوانند با مراجعه به این کتابها به بررسی و پژوهش درباره روند تحریف و مغزشویی در نظام جمهوری اسلامی بپردازند. هنوز معلوم نیست نام جلد دوم کتاب «چریکهای فدایی خلق» که به فعالیت آنها در جمهوری اسلامی خواهد پرداخت چه خواهد بود ولی برای پی بردن به بیاعتباری چنین پژوهشهایی کافیست به نام کتابهایی که درباره دو گروه سیاسی ایران منتشر شده است توجه کنید: یکی «سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام» و دیگری «حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی»! وقتی یک «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» چنان به انکار زمان حال و موجودیت این گروهها در برابر چشم همه بپردازد که «فرجام» و «فروپاشی» آنها را اعلام کند، چگونه میتواند تاریخ و پژوهشی مستند و قابل اعتماد از آنچه ارائه دهد که دیگر در برابر چشم هیچ کس نیست؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر