گنبد؛ بهار سال ۱٣۵٨ |
هم اکنون و بعد از سپری شدن سه دهه از جنبش ملی – و آزادیخواهانه ملت ترکمن، دستگاه اطلاعاتی حکومت اسلامی ناگهان با انتشار کتابی قطور در باره سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، صفحاتی را به وقایع ترکمنصحرای آندوران اختصاص داده است. این کتاب که با اثر فرد « نا آشنایی» بنام محمود نادری به چاپ رسیده است، حاوی اطلاعاتی بشدت غلط و مغرضانه از حوادث آن دوران می باشد. با یک نگاه ساده می توان فهمید که تلاش این نویسنده از یک سوی انکار ماهیت حرکت های ملی – دمکراتیک در منطقه ترکمنصحرا و از سوی دیگر کم بها دادن به نقش برجسته فعالین ترکمن در این حرکتها می باشد. بازماندگان وقایع آندوره نیک می دانند که نطفه و پیدایش این حرکت ارتباطی با سازمان چریکهای فدائی نداشته و بالعکس با ابتکار و توانایی نیروی روشنفکری جوان ترکمن که خود را « فدائیان ترکمن» می نامیدند، پایه ریزی گردیده است. ضمنا جنبش سالهای ٥٧- ٥٨ در ترکمنصحرا نه حادثه ای منحصر به فرد بلکه اساسا مرتبط با سلسله جنبشهای مردم ترکمن در طول سده اخیربوده است که شرح مختصر آن در ادامه می آید.
سیر تحولات ترکمنصحرا در قرن اخیر و تا بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی ایران
در ترکمنصحرا که خود جزئی از سرزمین بزرگتر ترکمنها بوده و به لحاظ جغرافیایی و اداری در قلمرو حاکمیت ایران قرار دارد، دهها سال است که روشنفکران و نخبگان سیاسی، نویسندگان و شاعران آن تلاش نموده اند تا به نحوی برای رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی و رفع ستم های فرهنگی و اتنیکی، با جریانات مدنی و سیاسی از دیگر مناطق ایران همراهی بنمایند. یکی از برجسته ترین شخصیت هایی که برای تداوم تاریخ پرمایه ترکمنها تلاش ورزیده است، مختومقلی فراغی می باشد. مختومقلی در حدود دو قرن پیش با همان امکانات محدود آنزمان و حتی با پای پیاده کشور بزرگ هندوستان را می گردد و از دیده ها و شنیده های خود که متعلق به شکل زندگی دیگر ملت هاست، تجربه گران می اندوزد. نوشته ها و اشعار مترقی ایشان، تجارب و درسهای اخلاقی پیشرفته ای است که تاثیرات فراوانی را در شیوه زندگی و متد اندیشه ای ملت ترکمن و برخی از ملتهای همسایه می گذارد.
بسیاری از اشعار و دست نوشته های تجربی او که توسط صفویان متعصب و ضد علم به رود جیحون انداخته می شود، پیامی غیر از استقلال و آزادی و برابر زیستی را با خود نداشته است. او مدتها را در زندان استراباد گذرانیده و شرافتمندانه از ایده های مترقی آنزمان دفاع نموده است.
در آستانه قرن بیستم که مصادف با تحولات سیاسی در کشورهای همجوار ایران چون شوروی سوسیالیستی و ترکیه بوده است، روشنفکران ترکمنصحرا با دگرگونی های سیاسی و فرهنگی در هر دوی این کشورها که در دوره جنگ سرد جهانی، به اردوگاههای متخاصم تقسیم گردیده بودند، با میزانی متفاوت تماس ها و آشنایی هایی پیدا می نموده اند.
اگر آبایی معلم دلیر ترکمن را در صف دکتر ارانی می بینیم، در همان زمان نیز دکتر قره داغلی را داریم که برای آشنایی نسل جوان ترکمن با مدنیت و صنایع و تحولات دموکراتیک کشورهای غربی، سنگ تمام می گذاشته است.
فعالین ترکمنصحرا ضمن تعقیب دگرگونی های سیاسی داخل ایران، فرصت ها را مغتنم شمرده و صدای آزادیخواهانه ملت ترکمن را به گوش دیگر نقاط ایران می رسانیده اند. بسیاری از روشنفکران ترکمن در صف سازمان های سیاسی ایرانی مشارکت فعالانه ای را داشته اند.
درسالهای حدود ١٣٠٣ تا ١٣٠٥ یعنی همزمان با طرح ریزی کودتای انگلیسی و قرار گرفتن رضا خان در راس ارتش ( سردار سپه ) ریش سفیدان و رهبران قبایل و اقشار آگاه ترکمن موقعیت را حساس ارزیابی نموده و طی اجتماعی در بخش اومچلی، از میان خود عثمان آخون را که سواد و اطلاعات کافی از وضعیت سیاسی ایران و جهان آنروز داشته است، به رهبری انتخاب می نمایند. لازم به گفتن است که تا آن تاریخ بر اساس قانون اساسی موجود، ترکمنصحرا و مناطق ملی دیگر ایران، عملا دارای اختیارات فراوانی در حد فدرالیسم داشته اند.
بدنبال حمله ارتش رضا خان به ترکمنصحرا، مقاومت های مسلحانه از جانب ترکمنان صورت می گیرد که تا دو سال ادامه پیدا می نماید. کتاب قیام ترکمنهای ایران، نویسنده پروفسور تاریخ ِترکمن، همات اتایف ( ترجمه سعید) حاوی اطلاعات دقیقتری از این جنبش می باشد.
در سالهای ١٣٢٢-١٣٢٣ که رضا شاه توسط متفقین دستگیر شده و به جزیره موریس تبعید می گردد، بسیاری از نیروی روشنفکری و از جمله افسران و درجه داران ترکمن، فرصت را مغتنم شمرده و با حرکت های ضد دیکتاتوری در آن برهه همراه می گردند. افسر چپ گرای ترکمن، ندیمی، که خود به دسته افسران انقلابی خراسان به رهبری سرهنگ اسکندانی تعلق داشته است، در جریان خلع سلاح پادگان گنبد جان خود را از دست می دهد. ( کتاب خاطرات تفرشی یکی از قیام کنندگان در این دوره حاوی اطلاعات دقیقتر در این باره می باشد.).
در سال های ١٣٢٥ تا ١٣٣٢ که با کودتای ارتش محمد رضا شاه، به دمکراسی نیم بند آن دوران خاتمه داده می شود، بسیاری از فعالین روشنفکری ترکمن با امید به رفع ستم های مضاعف ملی – طبقاتی در ترکمنصحرا، به شکل مستقل و یا در صف جریانات چپ ایرانی چون حزب توده ایران به فعالیت های سیاسی کشیده می شوند. آمار جان باختگان و زندانی های ترکمنصحرا در آن دوره قابل توجه می باشد.
بخشی از این مبارزین چون ساری گوکلانی، سرهنگ خطیبی، نوری آشورپور و غایب بهلکه و صفر انصاری و دهها نفر دیگر بدنبال هجوم ارتش شاه به آذربایجان و سرکوبی نهضت خودمختاری در آنجاموقعیت را خطرناک ارزیابی نموده و مجبور به ترک وطن می گردند. بسیاری از آنان سالهای زیادی از عمر خود را در ترکمنستان شورایی می گذرانند و هرگز موفق به بازگشت نمی گردند.
در جریان سرنگونی حکومت پهلوی و در سال ٥٧، ملت ترکمن به طور یکپارچه بپا می خیزد اما گرایشات فکری و بویژه نحوه برداشت آنان از ماهیت و پیامد « انقلاب اسلامی آیت الله خمینی » کاملا متفاوت بوده است. بخشی از نیروهای جوانتر ترکمن چون دانش آموزان و دانشجویان، فرهنگیان ترکمن که تحت تاثیر فعالیت های جریانات چپ بویژه سازمان فدائی و حزب توده قرار داشته اند، در راستای حرکت های براندازانه آنان و حزب الهی ها و مجاهدین خلق ایران، ضمن باور به داشتن « صف مستقل » سرنگونی حکومت شاه را مقدمه ای برای تحولات دمکراتیک در ایران ارزیابی می نمایند. این نیروها با بنیانگذاری کانون فرهنگی و سیاسی و ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا و سازماندهی صدها شورای روستایی و شهری توانایی خود را در بسیج عمومی مردم ترکمنصحرا به نمایش می گذارند.
فعالیت یکساله این طیف از فعالین ترکمنصحرا که عملا حاکمیت دوگانه ای را در ترکمنصحرا بوجود آورده بود، از همان آغاز مورد توطئه سرکوبگران جمهوری اسلامی واقع می گردد. گروههای سرکوبگر حزب الهی منطقه با حمایت مرکز، مرتبا به ایذای فعالین می پرداخته اند.
در ٥ فروردینماه ٥٨ در حالیکه بسیاری از آتش افروزان کمیته اسلامی، از استانهای مجاور به گنبد ( مرکز فعالیتها) اعزام می گردند، متینگ آرام کانون و ستاد مرکزی شوراها که صرفا در جهت نه گفتن به تشکیل رفراندم تحمیلی بود، ناگهان مورد حمله نظامی واقع می گردد. پاسداران نه تنها به سوی شرکت کنندگان در متینگ که مسلح هم نبوده اند، تیراندازی می کنند بلکه بسیاری از خانه های مردم بی دفاع ترکمن نیز مورد هجوم واقع می گردد.
در همان آغاز حمله پاسداران، تعدادی از ترکمنهای بی دفاع کشته شده و بسیاری نیز زخمی می شوند. پاسداران مهاجم،صدها نفر را دستگیر و به پادگانهای گنبد و نوده انتقال می دهند.
صفر گل خالد زاده ، مادری که در حال شیر دادن به بچه اش بود، بر اساس اصابت گلوله درجا به قتل می رسد. یکی از مستخدمین باغ ملی گنبد بنام محمد رادفر که نان آور٦ نفر بوده، در حالیکه مشغول خدمت بوده است مورد اصابت گلوله حمله کنندگان قرار گرفته و آنا به قتل می رسد.
در جریان تیراندازی های وحشیانه پاسداران فقط در روز ٦ فروردینماه ٥٨، بیش از ٢٠ نفر از مردم ترکمن، بدست کمیته چی های مهاجم کشته می شوند.
یورش ناجوانمردانه به متینگ آرام ترکمنها، جرقه ای می شود برای ایجاد یک جنگ گسترده در ترکمنصحرا. همچنین این حمله باعث می شود تا مردم بی دفاع و بدون سلاح در فکر تهیه اسلحه و مقاومت در مقابل قاتلان اعزامی گردند.بسیاری از پاسگاهها و پادگانهای نوارمرزی که تا آن تاریخ دست نخورده باقی مانده بود، بعد از یورش پاسداران مورد حمله و مصادره واقع می گردند.
جنگ ٩ روزه گنبد سر انجام با پادرمیانی رهبری سازمان فدائی و بخشی از چهره های لیبرال حکومت موقت چون ملیحی و رسولی و بویژه با تلاشهای شبانه روزی نمایندگان آتش بس ٥ نفره ترکمنها و با همکاری استاندار وقت خراسان آقای طاهر احمدزاده و همکاری مسئولانه پدر رضائی های دلیر ( آقای خلیل رضایی ) خاتمه داده می شود.
گفتنش لازم است که حتی بعد از اعلام آتش بس و برچیده شدن سنگرها نیز نیروهای کمیته دست از کشتار بر نمی دارند و چندین نفر از ترکمنها را که یا در همان روز و یا قبلا به اسارت گرفته بودند، به قتل می رسانند
اندکی بعد از تحمیل جنگ اول گنبد، دولت موقت بازرگان به کنار زده می شود و ارتش اسلامی و سپاه پاسداران مترصد حمله مجدد به ترکمنصحرا می گردند. برخی از حزب الهی های مشهور چون هادی غفاری مرتبا به منطقه شیعه نشین گنبد رفته و به تحریک اهالی آنجا می پردازند. با ترفند انتقام و ادعای برچیدن « بساط کمونیست ها و بی دین ها » ٢٠ بهمن ماه ٥٨ به عنوان روز حمله به ستاد و کانون و فدائیان، از قبل طراحی می گردد.
با دستگیری ٤ نفر از فعالین ستاد ( توماج مختوم، واحدی و جرجانی) در شب ١٩ بهمن ماه ٥٨ و راهبندان های مصنوعی در داخل و راههای ورودی به گنبد که وضعیت را بسیار بحرانی نموده بود، جنگی دیگر بر مردم منطقه تحمیل می گردد.
با کشتار و تیرباران بسیاری از فعالین ترکمن در آندوره، اختناق و تفتیش بی سابقه ای بر مردم منطقه ترکمن نشین تحمیل می گردد و بسیاری را از ادارات دولتی تصفیه می نمایند. با کوچکترین بهانه ای مانع ورود دانش آموزان ترکمن به رشته های مورد علاقه آنان در دانشگاهها می گردند. بنا به سیاست سرکوبگرایانه حکومت اسلامی، ضمن ترکمن زدایی ، زابلی و غیر ترکمنان دیگر را بر سرنوشت آنان حاکم می گردانند.
( قبلا اشاره نمودم که در جریان سرنگون شدن حکومت شاه، واکنش عمومی ملت ترکمن، متحدانه و یکپارچه نبوده است. طیف های روشنفکری و بویژه دانشجویان و معلمان و فرهنگیان ترکمن با شعار مرگ بر شاه به انقلاب کنندگان می پیوندند و اما بخش وسیعی از مردم روستاها و طیف هایی از مردم شهرهای ترکمنصحرا، به دلیل بیم خود از روی کار آمدن یک حکومت متعصب شیعی، به انقلاب نمی پیوندند. روحانیت سنتی ترکمن که متاسفانه آلت دست ساواک رژیم میرنده می گردد، این طیف وسیع از مردم ترکمن را بر علیه حزب الهی ها به خیابان می کشاند.
در جراید آن دوران، تظاهرات دهها هزارنفری این جریان با عنوان «چماقبدستان» محکوم و میرنده اعلام می گردد اما با توجه به روی کار آمدن بدترین حکومت ستمگر در ایران، می بایستی بر درستی این قضاوت شک نمود؟.
شکی نیست که ساواک و نیروهای نظامی رژیم شاه در سازماندهی این تظاهرات نقش مستقیم داشته اند. اما آیا انگیزه های شرکت کنندگان در این ماجرا! صرفا در جهت حفظ نظام سلطنت بوده است؟. به نظر می آید که چنین برداشتی منطبق بر واقعیات نبوده باشد!.
بد نیست بدانیم که، در دوره شاه، اقلیت های دینی چون بهائیان و جهودان و اهل تسنن از آزادی ها و آرامش هایی برخوردار بوده اند. تغییر شرائط و استیلای یک حکومت متعصب شیعی، چون « ولایت فقیه» می توانست که این آرامش را بر هم زده و مصیبت ها و فجایعی را... همانطور که اتفاق افتاد...بهمراه داشته باشد.
بسیاری از ترکمنها، قتل عام ها و کشتارهای حکومت دین گرا و متعصب دوره صفویان را از یاد نبرده بودند. بنا بر این از روی کار آمدن یک حکومت شیعی مشابه، تا حد زیادی نگران بوده اند. انگیزه اصلی مشارکت دهها هزار نفری ترکمنها را در این حرکت می توان این چنین تعبیر نمود.
بسیاری از این تظاهر کنندگان، با درک حوادث خیلی سریع به صف مبارزین جوانتر ( فدائیان ترکمن ) که ستاد و کانون را بنیانگذاری کرده بودند می پیوندند و با تشکیل دادن شوراهای روستایی به مصادره زمین ها و مراتع از دست رفته خود می پردازند.)
درس ها و آموزه هایی از آن دوره
بررسی فعالیت های یکساله ٥٧- ٥٨ ترکمنصحرا و سنجیدن موقعیت و ماهیت نیروهای سیاسی اشتراک کننده در این برهه فرصت دیگری را طلب می کند. طبیعتا نبود یک جنبش ملی و دمکراتیک منطقه ای ( در مقایسه با کردستان) باعث آن شده بود تا سازمان فدائی به یگانه نیروی پیشبرنده این حرکت تبدیل گردد.
« سنجش موقعیت و نقش ایده ها و آرمانها، احزاب و سازمانهای مدنی و سیاسی و صنفی در جوامع گوناگون به عهده روشنفکران و نخبگان فرهنگی و سیاسی آن جوامع می باشد. بدون شناخت از ماهیت و چگونگی و نقش این تشکل ها، هر نوع ادعای نبوغ و کیاست و سیاست، در واقع آب بر هاون کوبیدن می باشد و بجای ثمره و فرآیند، نتیجه ای غیر از هرز رفتن انرژی ها نخواهد داشت. نکته بسیار مهمی که در بررسی ها می بایستی آویزه گوش قرار داد، همان مثال تحلیل مشخص از شرائط مشخص می باشد. یعنی برای بررسی واقعیات تاریخی می بایستی و حتی الامکان به همان شرائطی برگشت که تحولاتی در آن صورت گرفته است. با درک وتجربه امروزین نمی توان بر اصولیت و یا انحراف یک حرکت حکم راند بلکه می توان به سیر پروسه ای آن اشارت نمود و قضاوت را به خوانندگان سپرد.»
جنبش ملی - دمکراتیک در ترکمنصحرا به این خاطر که برای اولین بار یک سیستم تولیدی شورایی را در قسمتی از ایران پیاده نمود، برای بسیاری از گرایشات مترقی آن دوره قابل توجه بوده است. ملت ترکمن نیز چون فعالین این حرکت را مدافع حقوق ملی و فرهنگی و دمکراتیکی خود می دانستند، به طور وسیعی از آن حمایت می کرده اند.
این حرکت، دارای ویژه گی های خود بوده و بایستی آنرا، همانطور که بوده است، معرفی نمود.
پیوند جنبش ملی – دموکراتیکی خلق ترکمن با سازمان چریکهای فدائی که خود را مدافع منافع و خواسته های خلقها می دانست، بر اساس درکهای آندوره، اصولا غیر قابل تصور نمی توانست باشد. روشنفکران ترکمن که برای پیشبرد باورهای انسانی و دمکراتیک خود به این سازمان پیوسته و به انبوهی از تجارب دست یافته اند، این موقعیت و فرصت را دارند که در گامهای بعدی آنرا بدرستی بکار ببرند.
همچنین باید اشارت بنمایم که، علیرغم اشتباهات تاکتیکی از جانب نیروی رهبری کننده این حرکت که بررسی های ویژه ای را طلب می نماید. علیرغم تحمیل جنگ های پی در پی از جانب حکومت اسلامی به ملت ترکمن که ضایعات انسانی فراوانی را بهمراه داشت، دستاوردهای این جنبش در نوع خود بی نظیر بوده است.
در مملکتی که در هر کوچه و برزن آن دهها نفر به خاطر جنگ های بی حاصل و یا داشتن عقاید فکری غیر، به قتل گاه فرستاده می شود. در مملکتی که نادان ترین و متعصب ترین باندها بر آنان فرمان می رانند. در مملکتی که دعانویسان و رمالهای عهد هجر بیش از فرزانگان و دانشمندان ارج و قربت پیدا می کنند،... حالا حالاها، مردم آن برای آزادی و حق تعیین سرنوشت ِ خود قربانی هایی خواهند داد.
فعالیت یکساله کانون و ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا، علیرغم اشکالات و انتقاداتی که با نگاه امروز می توان بر آن وارد نمود، بدین خاطر که موفق گردیده است تا صدای آزادیخواهانه ملت ترکمن را نه تنها در سطح ایران بلکه در سطح بین الملل معرفی و مطرح بنماید، برخلاف ادعای تاریخ نگاران حکومتی «غائله» ای گذرا نیست، بلکه جنبشی است تاریخی که ریشه در فعالیت های مستمر ملت ترکمن برای کسب آزادی و عدالت اجتماعی دارد. با رنگ و ریا و دروغ پردازی نمی توان بر حقانیت آن سایه انداخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر